ماتی و سامی و سه گاف گنده

به قول معروف، دروغ مثل درخت بامبو است. سریع قد می‌کشید و سایه‌اش می‌افتد روی زندگی کسانی که دروغ گفته‌اند. پدر ماتی برای اینکه جلوی برادرش کم نیاورد، می‌گوید کاری نان‌وآب‌دار در سوئیس پیدا کرده و به‌زودی خانه‌ای زیبا کنار دریاچه در اختیارشان می‌گذارند. ماتی هم که حرف‌های پدرش را باور کرده، این موضوع را توی مدرسه تعریف می‌کند و کلاف دروغ بیشتر پیچ می‌خورد.

این حرف‌ها کم‌کم جدی و به دروغ‌های شاخدار تبدیل می‌شوند و ماتی و خانواده‌اش را به دردسر بزرگی می‌اندازند.

ماتی آدم‌بزرگ‌ها را درک نمی‌کند، اینکه مدام حرف‌های الکی و دو‌پهلو می‌زنند. ولی او بچه‌ی باهوشی است و می‌داند چطوری کارها را راست‌وریس کند…