کتاب انسان در جستجوی معنا نوشتهی ویکتور فرانکل و ترجمهی نهضت صالحیان، مهین میلانی است. انتشارات لیوسا این کتاب را منتشر کرده است.
دربارهی کتاب
کتاب نوشته دکتر ویکتور فرانکل، روانشناس و عصبشناس مشهور اتریشی است، این کتاب مسیری را نشان میدهد که نویسنده به معنادرمانی رسیده است. در این کتاب، دکتر فرانکل تجربهای را در این اثر توضیح میدهد که به کشف معنادرمانی (لوگوتراپی) منجر شد.
دکتر فرانکل روانپزشک و نویسنده، گاهی از بیماران خود که از اضطرابها و دردهای کوچک و بزرگ رنج میبردند و شکوه میکردند، میپرسید: «چرا خودکشی نمیکنید؟» او اغلب میتوانست از پاسخ بیماران خط اصلی رواندرمانی خویش را بیابد. در زندگی هر کسی چیزی وجود دارد. در زندگی یک نفر عشق وجود دارد که او را به فرزندانش پیوند میدهد؛ در زندگی دیگری استعدادی که بتواند آن را بهکار گیرد؛ در زندگی سومی شاید تنها خاطرات کشداری که ارزش حفظ کردن دارد. یافتن این رشتههای ظریف در یک زندگی فرو پاشیده به شکل انگارهای استوار از معنا و مسئولیت، هدف و موضوع مبارزهطلبی «لوگوتراپی» است که تعبیر دکتر فرانکل «از تحلیل اگزیستانسیالیستی» نوین (هستی درمانی) است.
فرانکل مدت زیادی در اردوگاه کار اجباری اسیر بود، که تنها وجود برهنهاش برای او باقی ماند و بس. پدر، مادر، برادر و همسرش یا در اردوگاهها جان سپردند یا به کورههای آدمسوزی سپرده شدند. خواهرش تنها بازماندهٔ این خانواده بود که از اردوگاههای کار اجباری جان سالم بهدر برد. او چگونه زندگی را قابل زیستن میدانست درحالیکه همهٔ اموالش را از دست داده بود، همهٔ ارزشهایش نادیده گرفته شده بود، از گرسنگی و سرما و بیرحمی رنج میبرد و هر لحظه در انتظار مرگ بود؟ او بهراستی چگونه زنده ماند؟ پیام چنین روانکاوی که شخصا با چنان شرایط خوفناکی مواجه بوده است، بسیار جذاب است.
بیشتر رویدادهایی که در اینجا نشان داده میشود، در اردوگاههای بزرگ و مشهور روی نداده، بلکه در اردوگاههای کوچکی رخ داده است که بیشتر آدمسوزیها در آنجا انجام میگرفت. به عبارت دیگر، این داستان به رنج و مرگ قهرمانان بزرگ و زندانیان شناخته شده یا کاپوهای برجسته ـ زندانیانی که بهعنوان افراد امین مورد استفاده قرار میگرفتند و در نتیجه از امتیازهایی برخوردار بودند ـ نمیپردازد. سخن از فداکاریهای مصلوبشدگان و مرگ تودههای ناشناخته و مجرمانی است که گزارشی از آنان در دست نداریم. اینها همان زندانیان عادی بودند که نشان ویژهای روی آستین خود نداشتند و کسانی بودند که بهشدت مورد تحقیر کاپوها واقع میشدند؛ کاپوهایی که هرگز مزهٔ گرسنگی را نمیچشیدند، درحالیکه آنان یا چیزی برای خوردن نداشتند یا با اندک غذایی فریاد شکم را میخواباندند. اما زندگی و گذران بسیاری از کاپوها در اردوگاهها، بهتر از زندگی پیشینیان بود. اغلب کاپوها بیشتر از زندانبانان به زندانیان سختگیری میکردند و آنان را بیرحمانهتر از اس.اسها به باد کتک میگرفتند. ناگفته نماند که کاپوها را از میان زندانیانی برمیگزیدند که شخصیتشان نشاندهندهٔ چنان رفتاری بود که اس.اسها انتظارش را داشتند، و چنانچه در عمل خلاف خواسته و انتظار اس.اسها تشخیص داده میشد، بیدرنگ از کارشان برکنار میشدند.
نشر نوشته خواندن کتاب «انسان در جستجوی معنا » را به علاقهمندان روانشناسی پیشنهاد میکند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.